چرا ساختمانها بدون معماري ساخته ميشوند؟
چرا ساختمانها بدون معماري ساخته ميشوند؟
محمدرضا حائري:
مهمترين ايراد به شيوه طراحي و ساختوساز در بافتهاي معاصر شهري، مواجهه انفرادي و انتزاعي با بناي مورد طرح است.
در مسير طراحي، حضور شهر و پيرامون بنا به كلي ناديده گرفته ميشود. مهم نيست كه در اطراف ساختماني كه در حال احداث است چه اشكال و مصالح و متني وجود داشته باشد يا ارتفاع بناهاي اطراف چه مقدار.
اينكه بدنهها، كوچهها و خيابانهاي پيوسته و مشرف به اين بنا چه ويژگيهايي دارند، تاثير بناي مورد نظر در تشريح و توصيف خط آسمان و پيوند با زمين چگونه است نيز مهم نيست. به زبان ديگر، معماري از نقطهنظر شهرسازي و شهر مطرح نيست.
در بزرگترين كلانشهرهاي كشور، يكي از مهمترين عناصر حياتي جامعه مدني يعني فضا، هدر رفته و همانگونه كه لازم است جلوگيري از هدررفتن آب و برق را دائما تذكر داده و راهحلهاي مواجهه با اين اتلاف را گوشزد كرد و آگاهي لحظهاي شهروندان را درباره حسن صرفهجويي افزايش داد، بايد حس فضايي نيز بهشدت تقويت و تحكيم شود.
در نيمقرن گذشته، كالبد كلانشهرها در عين رشد سريع، بهسرعت از معماري و هويت شهري تهي شده و آنچه اين شهرها را گسترش داده «ساختمانسازي» بوده و نه معماري. اگرچه عوامل و عناصر كالبدي تشكيلدهنده معماري و ساختمانسازي در بسياري موارد مشترك است اما تنها در نيمقرن اخير، اين عوامل عمدتا براي احداث ساختمان، بسيج شدهاند و از توانايي معمارانه به دور ماندهاند.
امروزه براي ساختن بنايي در هر قسمت از شهر، بايد نقشههايي تهيه كرد كه در آن، نحوه استقرار بنا در زمين تفكيكشده و طبقههاي مختلف از زيرزمين تا بام با معلومبودن نسبت ارتفاع طبقهها به معبر(شارع عام) نشان داده شود. اگر از نقطهنظر كاربري، زيربنا، تعداد طبقات و ميزان اشغال زمين و نكاتي از اين قبيل، نقشه مغايرتي با «ضوابط و مقررات» نداشته باشد، جواز احداث صادر و ساختمان ساخته خواهد شد.
آنچه در اين نقشهها نشان داده نميشود و هيچ ضابطه و مقرراتي براي آن وجود ندارد، ارتباط اين بنا با سازههاي پيرامون و معبر است. درون بنا نيز به همين منوال، ضابطهاي براي تعريف، تركيب و تنوع فضا وجود ندارد.
تمامي نكاتي كه توجه به آنها به ايجاد فضاي تاثيرگذار منجر ميشود، از قلم افتاده؛ نكاتي از قبيل چگونگي مفصلبندي بنا با فضاي پيرامون، رابطه با خطوط و اندازه سطوح موجود در نماهاي مجاور و مشرف به شارع عام، نسبت آهنگ سازه بنا با آهنگ سازههاي اطراف، تناوب اندازه بازشوهاي پيرامون بنا، چگونگي اتصال بنا به زمين و آسمان براي ايجاد خط زمين و خط آسمان در ارتباط با اطراف و مقولههايي از اين دست.
در درون نيز بر حسب عرصههاي عمومي و خصوصي، معلوم نيست فضا چگونه و با چه معيارهايي ميبايست جلوه كند. از نقطهنظر ضوابط و مقررات، يك سقف در ارتفاعي واحد براي تمامي فضاهاي بزرگ و كوچك اعم از انبار، راهرو و سالن اجتماعات، قانوني است.
بدين ترتيب، ماهيت مواجهه قانون با بنا، ضوابط و مقررات ساختن، به صورتي كاملا انفرادي مطرح است و صفت درونگرا، بيشتر شايسته بناهاي بافتهاي جديد است كه به بيرون، كوچكترين توجهي نشان نميدهند و هيچگونه مسئوليتي را نسبت به پيرامون و شهر به عهده نميگيرند. پنداري قرار است ساختماني در ميان بيابان برهوت ساخته شود.
در ذات چنين شيوه برخوردي با ساختن، مفهوم شهر، هويت شهري و معماري وجود ندارد. حتي مفهوم بيابان هم وجود ندارد چرا كه حتي در ضوابط و مقررات بيابانسازي(چيزي معادل شهرسازي معاصر) نيز توجه به متن بنا و جنس مصالح و رنگ، ميتواند كاملا قانوني جلوه كند.
در بافتهاي جديد، «شهر» دقيقا از جمع عددي و انفرادي - و نه ادغام و درهمآميختگي - بناها حاصل شده و از اينگونه كنارهمچيدهشدن احجام نيز فضايي شهري به شيوهاي آگاهانه ايجاد نخواهد شد؛ چنان كه بزرگترين مكانهاي تجمع كشور يعني كلانشهرها با كمبود فضاي باز و عمومي طراحيشده و فضاهاي شهري ازپيشانديشيدهشده روبهرو هستند.
اكنون مجددا اين سوالها قابل طرح است؛ «چرا بايد در بزرگترين مراكز تجمع كشور در مسير حركت به سمت آينده، با چنين رشد حجيم و پهناوري از كالبد، كمترين ميزان ممكنه فضاي معمارانه محقق شود؟
به استناد كدام مرجع معماري، بايد شهر اينگونه رشد يابد؟ تا كي و با تكيه بر كداميك از دستاوردهاي متاخر معماري و شهرسازي جهان، قرار است شهر، اينگونه در افق و ارتفاع رشد يابد؟ و بالاخره هدف از تدوين ضوابط و مقررات معماري و شهرسازي چيست؟»
هدف اين ضوابط و مقررات هر چه باشد، بايد بپذيريم كه اعمال آنها منجر به خروج معماري و هويت شهري از كالبد شهر شده و بافتهاي جديد و حومهاي كلانشهرهاي كشور، بهترين گواه اين حكم هستند.