گرامیداشت تاسیس دانشکده هنرهای زیبا
جامعه معماران و سایر هنرمندان فارغالتحصیل دانشگاه تهران یاد «محمدامین میرفندرسکی» را همزمان با هفتادمین سالروز تاسیس دانشکده هنرهای زیبا گرامی داشتند.
در مراسمی که در تالار شهید آوینی پردیس هنرهای زیبا به بهانه روز «گفتمان معماری» و سالروز تاسیس دانشکده هنرهای زیبا برگزار شده بود، سید محسن حبیبی رییس پردیس هنرهای زیبا با اشاره به مصادف شدن این روز با سالروز تولد زندهیاد میرفندرسکی بنیانگذار آموزش نوین معماری ایران خاطرنشان کرد:از دو سال پیش که جشن هفتادمین سالروز تاسیس مدرسه هنرهای زیبا در ذهنم جای گرفت، واژه مدرسه را مدیون زندهیاد میرفندرسکی هستم.
او یادآور شد: از سال 46 نام مدرسه را از ایشان شنیدم و امروز میفهمم که چه زیبا این نام انتخاب شده بود. پس گمان کردم که در آغاز بزرگداشت هفتادمین سال تاسیس مدرسه هنرهای زیبا از ایشان دعوت کنم تا سخنرانی داشته باشد اما متاسفم که اجل مهلت نداد و این آرزو به نتیجه نرسید اما باز هم خوشحالم که با یاد و نام میرفندرسکی این روز را آغاز میکنیم.
حبیبی تصریح کرد: همزمانی تولد زندهیاد میرفندرسکی با آغاز به کار مدرسه هنرهای زیبا نشانهای است که حاکی از علاقه و عشق امثال میرفندرسکی به هنر دارد و آرزو دارم که در چنین روزی تمام پیشکسوتان معماری، هم دورهایهای من و دانشجویان هنرهای زیبا به تاسیس بنیاد حامیان هنرهای زیبا بیندیشد تا با راهاندازی این بنیاد بتوانیم یاد میرفندرسکی و افرادی همچون او را زنده نگه داریم که به واقع او تا آخرین روزهای حیاتش دلش برای دانشکده میتپید.
رییس پردیس هنرهای زیبا که از 40 سال پیش تاکنون در دانشکده هنرهای زیبا حضوردارد،ادامه داد: با نگاه به پرونده کاری زندهیاد میرفندرسکی در این مدت متوجه تغییرات جدی از زمان ورود ایشان به مدرسه هنرهای زیبا به بعد شدم. این مدرسه 40 سال پیش با ریاست ایشان دچار تغییری جدی در الگوی تعلیم و تربیت شد و از آن دوران تاکنون چهار دانشکده،یک گروه مستقل ، 120 عضو هیات علمی و به همان اندازه اساتید مدعو در این دانشکده فعال هستند. 13 رشته کارشناسی، 18 رشته ارشد و 4 رشته دکترا نیز تاکنون به فعالیتهای هنرهای زیبا اضافه شده است.
او خاطرنشان کرد: میرفندرسکی سال 33، 34 به مدرسه میآید و در سال 35 برای ادامه تحصیل عازم فلورانس شد و همان جا از انستیتوی شهرسازی فلورانس دکترای معماری و شهرسازی را دریافت کرد و سال 41 و 42 به عنوان استادیار در هنرهای زیبا مشغول به تدریس شد.
به گفته حبیبی اول مرداد ماه سال 42 زنده یاد میرفندرسکی به استخدام دانشگاه در میآید و همانجا بیشرین مباحث درسی مربوط به معماری را تدریس میکند و شاید جزو معدود اساتیدی است که آن زمان جزءجزء درسهایش مشخص است.
حبیبی تصریح کرد: میرفندرسکی در سال 48 معاون تحقیقاتی و تعلیماتی دانشکده میشود و خرداد ماه همان سال برنامههای آموزشی جدید دانشکده را با مطالعهای جدی آغاز میکند. از این روست که او چهارم شهریور ماه سال 48 به ریاست هنرهای زیبا منصوب میشود، اما بعد از دو سال ریاست در مرداد ماه سال 50 استعفا میدهد و سال بعد از آن مدیریت مجله دانشکده را میپذیرد. اسفندماه همان سال میرفندرسکی به عنوان مدیر گروه معماری انتخاب میشود و طرح جامع شهر یزد همان سال زیر نظراو در هنرهای زیبا تهیه میشود.
مدیر پردیس هنرهای زیبا در ادامه صحبتهای خود با اشاره به دیگر فعالیتهای زنده یاد میرفندرسکی گفت: سال 55 به علت طرح تمام وقت و قرار دادی که با وزارت فرهنگ و هنر آن زمان برای مرمت و حفاظت تاریخی شهر اصفهان داشت از دانشگاه تهران استعفا میدهد و کار تدریس را کنار میگذارد.
حبیبی گفت: امروز به عنوان روز «گفتمان معماری» نامگذاری شده است، اما ای کاش این عنوان را به گفتمان هنر و معماری تغییر دهیم. چه بسا که زندهیاد میرفندرسکی نیز به گونهای حیرتآور در آموزش معماری نوعی نگاه نوآورانه در ارتباط با معماری و سایر هنرها دارد. او در آموزش و نقد هنر نگاهی متفاوت را دنبال میکند و بیآنکه بخواهد دست به نقد هنرش بزند آن را به ما آموخت و این حرکت در آن سالها در دانشکده هنرهای زیبا اتفاقی بیسابقه بود.
او با تاکید بر این که نقد هنر و به خصوص معماری مدیون تلاشهای میرفندرسکی است، عنوان کرد: او در دوره خود همسو با جهان پیش میرفت و همانطور که سال 48 تمام دنیا به لحاظ آموزشی دچار دگرگونی شد و نقد جدی مدرنیزم با شروع قرن بیستم آغاز گشت و در همه جا رخنه کرد. او و گروهی از همسالان خود نیز چنین حرکتی را آغاز کردند و به نقد آموزش،پژوهش و هنر دست زدند که این اتفاق تنها خلاصه به معماری نمیشد بلکه سایر گرایشهای هنری را نیز در بر میگرفت.
حبیبی گفت: این نقد عاملی شد تا در مدرسهای که تنها در آن بنای آموزش عملی گذاشته شده بود، مبحث آموزش نظری هم جای باز کند و چه بسا که هنوز هم منتقدان تفکر میرفندرسکی در این زمینه در حال جدل و جدال هستند اما او سبب شد تا مبانی نظری وارد آموزش هنر شود و تاکنون ادامه پیدا کند چه بسا که بسیاری از متون معتبر معماری شهرسازی از آن دوران به بعد تدوین و مکتوب شد.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به فرهیختگی میرفندرسکی در زبان،ادبیات و گفتار گفت: ما همواره از فرهیختگی علمی او سخن میگوییم، بیآنکه یادمان باشد که میرفندرسکی یک فرهیخته در زبان و ادبیات نیز بود و به همین دلیل دست به تربیت منتقدان زد. در واقع شاگردان ایشان بیشتر از هنجار و رفتار او آموختند و به همین دلیل است که نام میرفندرسکی همواره جاودانه و زنده خواهد ماند.
در ادامه این مراسم بیانیه کانون مهندسان دانشگاه تهران به یاد زنده یاد میرفندرسکی قرائت شد وسپس جواد مجابی پژوهشگر و منتقد هنری سخن گفت.
مجابی با اشاره به دو هنر که عموم و اخص مردم با آن درگیر هستند، گفت: «شعر»، روح این فرهنگ و حافظه تاریخی مردم است و در کنار آن «معماری» نیز چیزی است که ما در آن محصور هستیم و نمادی از زندگی مادی و معنوی ما محسوب میشود. در حالیکه مابقی هنرها به این قدرت در فرهنگ ایرانی مرجع نیستند.
او گفت: هنر مینیاتور ارجمند است اما نسخههای نفیس آن از دسترس عموم مردم پنهان است.همانطور که موسیقی و حرکت نیز با وجود آمیخته شدن با روح مردم همواره با موانعی در رشد، روبرو بوده است. تئاتر و سینما نیز همین گونه است اما شعر همواره حافظه تاریخی مردم ما محسوب میشود.
مجابی در بخش دیگری از این سخنرانی عنوان کرد: مخاطبان هنر همواره با اختیار به سوی هنر میروند ،اما ما به شکلی ناگزیر از معماری سخن میگوییم و در اختیار ما نیست. یعنی معماری بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی ما محسوب میشود و در عین حال که روح زیبایی شناسی تناسب و هارمونی ما را شکل میدهد به نوعی یادآور تبار ما و اشاره دهنده به آیندگانمان هست.
این پژوهشگر هنر تاکید کرد: معماری تنها در نفس هنر محدود نیست،بلکه مجموعهای از فن ، فرهنگ و تمدن را در بر میگیرد و چیزی وسیعتر از یک هنر خاص است. زیرا با تاریخ و هستی انسان درگیر است پس شناخت نقد و نظریهپردازی درباره تداوم معماری کار سختی است.
مجابی تصریح کرد: شاید نقد و نظریه پردازی درباره معماری نسبت به سایر هنرها کمتر نمود داشته باشد و متاسفانه معماران همواره از فضای نقد و نظریه پردازی از گذشته تا حال رنج میبرند و شاید به همین دلیل میرفندرسکی و تفکر آن در عرصه معماری جایگاه ویژهای دارد زیرا او به صورت جدی به نقد معماری میپردازد.
او با ذکر خاطره آشنایی خود با زنده یاد میرفندرسکی اضافه کرد: سال 43 در همین سالن با او آشنا شدم و بعدها در حوالی سال 50 در یک برنامه تلویزیونی با هم همکار شدیم که به واقع آن جلسات برای من کاملا آموزنده بود و متوجه ارزشهای فرهنگی ایشان در حوزه نقد و هنر معاصر شدم زیرا که تفکرات او سرشار از انصاف و عدالت مردمی بود و دیدگاههای تازه خود را بدون تردید مطرح میکرد و مخاطبان در آن زمان میتوانستند به راحتی با این بیان منصفانه و نقادانه روبرو شوند.
این پژوهشگر هنری سپس به دیدار بعدی با میرفندرسکی در سومین دوسالانه مجسمه سازی اشاره کرد و گفت: آن زمان،جوان برومند وفرزانه و دانا اندکی خسته و نگران بود ، او در آن روزها نگران میراث بشری ایران و شهرهایی که خراب میشدند و توجهی که روز به روز نسبت به معماری اصیل ایرانی فراموش میشد ،بود. من آن روز متوجه عشق یک مرد فرهنگی نسبت به مردم و فرهنگش شدم که نه تنها تمام نمیشود بلکه مدام رو به فزونی است.
او در بخش دیگری از صحبتهایش بیان کرد: معمولا هنرمندانی که منتقد هستند دچار یک نوع تناقض میشوند، اما در معماری به گمان من این مشکل حل میشود، زیرا آفرینش معماری از مقوله عقلانیت جداست و اگر چه خیال آدمی در آن اهمیت دارد اما دانش، فن و ذهن شخص را به سمت یک عقلانیت دقیق سوق میدهد و معمارانی که بر نقد هنری نیز اشراف دارند هنرمندان کاملتری هستند.
مجابی، میرفندرسکی را از این دست معماران معرفی کرد و افزود: میرفندرسکی در کنار کار آموزشی طولانی و آگاهانه خود یک منتقد معمار و نظریه پرداز موفق بود، منتقدی که با شناخت کامل آن را به دیگران منتقل میکرد و به نوعی از آن دست منتقدانی بود که به معماری پیشین، کنونی و چشم انداز آن در آینده توجه داشت و او با حضور مهندس سیحون نهضت توجه به معماری پیشین ایران را در دروس دانشکده هنرهای زیبا پیشی گرفت.
او خاطرنشان کرد: معماران واقعی بسیار کوشیدند تا در این 50 ، 60 سال اخیر بتوانند سامانی به این حجم ناهنجاری بدهند اما حتی در عرصه نظریه پردازی هم موفق به مدون کردن کارها و ایده هایشان نشدند چه بسا که دکتر میرفندرسکی نیز با وجود طرح جدی این مقولات در کلاسهای خود هیچگاه موفق نشد نتایج مکتوب آن را در قالب تجربیات نظری خود منتشر کند و امید دارم که همان طور که دکتر حبیبی مطرح کردند شاگردان او با جهانبینی که از استاد فرا گرفتند و چشماندازی که نسبت به آینده خود دارند اسناد معماری را مکتوب کنند.
او در پایان با اظهار تاسف از عدم فعالیت میرفندرسکی در سالهای پایانی گفت: نمیتوانم امروز تاسف خودم را از این موضوع پنهان کنم که فعالیت خلاق میرفندرسکی در نیمهرها شد و فردی که به عنوان استاد معمار و نظریه پرداز کار میکرد از مقطعی به بعد مهاجرت کرد و سالها بعد که مجددا به کشور بازگشت فضایی برای فعالیتهای خود پیدا نکرد. از این رو بسیاری از طرحهایش هیچگاه شکل عملی نیافت و این شوربختی بزرگ همچون دیگر هنرمندان نخبه برای او نیز باقی ماند. انگار همچنان زمانهپذیرای ذهن فعال و روشناندیش امثال میرفندرسکی نیست.
احسان نراقی منتقد نیز در بخش دیگری از این برنامه گفت: آنچه در میرفندرسکی دیدم نه فقط عشق به معماری که عشق به زندگی بود و این درس مهمی برای شاگردانش محسوب میشود، زیرا که ما همواره عادت کردهایم از عشق سخنان زیبایی بگوییم در حالی که هیچگاه از آن بهره نمیبریم.
جواد حاتمی هنرمند معمار در سخنانی مطرح کرد:با شنیدن این سخنان متاثر شدم که چقدر او را کم میشناختم. من از آن دست معمارانی هستم که تنها با تکنیک زندگی و کار را انجام میدهم و از این دریچه نیز میتوانم میرفندرسکی را تعریف کنم.
او با قرائت متنی درباره آشناییاش با میرفندرسکی یادآور شد: بخش عمدهای از زندگی کاریم را ناشی از یک اتفاق میدانم که در سال 43 و در برخورد با وضعیت نامناسب معماری کشور با آن روبرو شدم و تصمیم به تدریس در بخش دانشگاهی گرفتم. همانجا بود که میرفندرسکی را برای اولینبار در جلسه سخنرانی درباره معماری و شهرسازی دیدم و با مقالاتش آشنا شدم.
این هنرمند معمار گفت: دانشکده در آن زمان متاثر از فضای حاکی از اعتقادات متعصبانه بود، در حالی که میرفندرسکی و همکارانش قصد انجام تغییرات جدی در آن شرایط داشتند و من نیز در کنار آنها قرار گرفتم.
جواد حاتمی ادامه داد:خوشحالم که تفاهم علمی و سلیقهای که در انواع زمینهها با میرفندرسکی داشتم به خوبی و با حرف زدن حل میشد زیرا او دید وسیعی در تاریخ و هنر و معماری داشت و توانایی بیان ویژهاش قابل تعریف نیست، اما متاسفم که این همکاری به علت اشتغال بیشتر او و دیگر معماران تداوم نیافت.
در بخش پایانی این نشست شاهین فرهت به اجرای قطعاتی از پیانو پرداخت.
در مراسمی که در تالار شهید آوینی پردیس هنرهای زیبا به بهانه روز «گفتمان معماری» و سالروز تاسیس دانشکده هنرهای زیبا برگزار شده بود، سید محسن حبیبی رییس پردیس هنرهای زیبا با اشاره به مصادف شدن این روز با سالروز تولد زندهیاد میرفندرسکی بنیانگذار آموزش نوین معماری ایران خاطرنشان کرد:از دو سال پیش که جشن هفتادمین سالروز تاسیس مدرسه هنرهای زیبا در ذهنم جای گرفت، واژه مدرسه را مدیون زندهیاد میرفندرسکی هستم.
او یادآور شد: از سال 46 نام مدرسه را از ایشان شنیدم و امروز میفهمم که چه زیبا این نام انتخاب شده بود. پس گمان کردم که در آغاز بزرگداشت هفتادمین سال تاسیس مدرسه هنرهای زیبا از ایشان دعوت کنم تا سخنرانی داشته باشد اما متاسفم که اجل مهلت نداد و این آرزو به نتیجه نرسید اما باز هم خوشحالم که با یاد و نام میرفندرسکی این روز را آغاز میکنیم.
حبیبی تصریح کرد: همزمانی تولد زندهیاد میرفندرسکی با آغاز به کار مدرسه هنرهای زیبا نشانهای است که حاکی از علاقه و عشق امثال میرفندرسکی به هنر دارد و آرزو دارم که در چنین روزی تمام پیشکسوتان معماری، هم دورهایهای من و دانشجویان هنرهای زیبا به تاسیس بنیاد حامیان هنرهای زیبا بیندیشد تا با راهاندازی این بنیاد بتوانیم یاد میرفندرسکی و افرادی همچون او را زنده نگه داریم که به واقع او تا آخرین روزهای حیاتش دلش برای دانشکده میتپید.
رییس پردیس هنرهای زیبا که از 40 سال پیش تاکنون در دانشکده هنرهای زیبا حضوردارد،ادامه داد: با نگاه به پرونده کاری زندهیاد میرفندرسکی در این مدت متوجه تغییرات جدی از زمان ورود ایشان به مدرسه هنرهای زیبا به بعد شدم. این مدرسه 40 سال پیش با ریاست ایشان دچار تغییری جدی در الگوی تعلیم و تربیت شد و از آن دوران تاکنون چهار دانشکده،یک گروه مستقل ، 120 عضو هیات علمی و به همان اندازه اساتید مدعو در این دانشکده فعال هستند. 13 رشته کارشناسی، 18 رشته ارشد و 4 رشته دکترا نیز تاکنون به فعالیتهای هنرهای زیبا اضافه شده است.
او خاطرنشان کرد: میرفندرسکی سال 33، 34 به مدرسه میآید و در سال 35 برای ادامه تحصیل عازم فلورانس شد و همان جا از انستیتوی شهرسازی فلورانس دکترای معماری و شهرسازی را دریافت کرد و سال 41 و 42 به عنوان استادیار در هنرهای زیبا مشغول به تدریس شد.
به گفته حبیبی اول مرداد ماه سال 42 زنده یاد میرفندرسکی به استخدام دانشگاه در میآید و همانجا بیشرین مباحث درسی مربوط به معماری را تدریس میکند و شاید جزو معدود اساتیدی است که آن زمان جزءجزء درسهایش مشخص است.
حبیبی تصریح کرد: میرفندرسکی در سال 48 معاون تحقیقاتی و تعلیماتی دانشکده میشود و خرداد ماه همان سال برنامههای آموزشی جدید دانشکده را با مطالعهای جدی آغاز میکند. از این روست که او چهارم شهریور ماه سال 48 به ریاست هنرهای زیبا منصوب میشود، اما بعد از دو سال ریاست در مرداد ماه سال 50 استعفا میدهد و سال بعد از آن مدیریت مجله دانشکده را میپذیرد. اسفندماه همان سال میرفندرسکی به عنوان مدیر گروه معماری انتخاب میشود و طرح جامع شهر یزد همان سال زیر نظراو در هنرهای زیبا تهیه میشود.
مدیر پردیس هنرهای زیبا در ادامه صحبتهای خود با اشاره به دیگر فعالیتهای زنده یاد میرفندرسکی گفت: سال 55 به علت طرح تمام وقت و قرار دادی که با وزارت فرهنگ و هنر آن زمان برای مرمت و حفاظت تاریخی شهر اصفهان داشت از دانشگاه تهران استعفا میدهد و کار تدریس را کنار میگذارد.
حبیبی گفت: امروز به عنوان روز «گفتمان معماری» نامگذاری شده است، اما ای کاش این عنوان را به گفتمان هنر و معماری تغییر دهیم. چه بسا که زندهیاد میرفندرسکی نیز به گونهای حیرتآور در آموزش معماری نوعی نگاه نوآورانه در ارتباط با معماری و سایر هنرها دارد. او در آموزش و نقد هنر نگاهی متفاوت را دنبال میکند و بیآنکه بخواهد دست به نقد هنرش بزند آن را به ما آموخت و این حرکت در آن سالها در دانشکده هنرهای زیبا اتفاقی بیسابقه بود.
او با تاکید بر این که نقد هنر و به خصوص معماری مدیون تلاشهای میرفندرسکی است، عنوان کرد: او در دوره خود همسو با جهان پیش میرفت و همانطور که سال 48 تمام دنیا به لحاظ آموزشی دچار دگرگونی شد و نقد جدی مدرنیزم با شروع قرن بیستم آغاز گشت و در همه جا رخنه کرد. او و گروهی از همسالان خود نیز چنین حرکتی را آغاز کردند و به نقد آموزش،پژوهش و هنر دست زدند که این اتفاق تنها خلاصه به معماری نمیشد بلکه سایر گرایشهای هنری را نیز در بر میگرفت.
حبیبی گفت: این نقد عاملی شد تا در مدرسهای که تنها در آن بنای آموزش عملی گذاشته شده بود، مبحث آموزش نظری هم جای باز کند و چه بسا که هنوز هم منتقدان تفکر میرفندرسکی در این زمینه در حال جدل و جدال هستند اما او سبب شد تا مبانی نظری وارد آموزش هنر شود و تاکنون ادامه پیدا کند چه بسا که بسیاری از متون معتبر معماری شهرسازی از آن دوران به بعد تدوین و مکتوب شد.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به فرهیختگی میرفندرسکی در زبان،ادبیات و گفتار گفت: ما همواره از فرهیختگی علمی او سخن میگوییم، بیآنکه یادمان باشد که میرفندرسکی یک فرهیخته در زبان و ادبیات نیز بود و به همین دلیل دست به تربیت منتقدان زد. در واقع شاگردان ایشان بیشتر از هنجار و رفتار او آموختند و به همین دلیل است که نام میرفندرسکی همواره جاودانه و زنده خواهد ماند.
در ادامه این مراسم بیانیه کانون مهندسان دانشگاه تهران به یاد زنده یاد میرفندرسکی قرائت شد وسپس جواد مجابی پژوهشگر و منتقد هنری سخن گفت.
مجابی با اشاره به دو هنر که عموم و اخص مردم با آن درگیر هستند، گفت: «شعر»، روح این فرهنگ و حافظه تاریخی مردم است و در کنار آن «معماری» نیز چیزی است که ما در آن محصور هستیم و نمادی از زندگی مادی و معنوی ما محسوب میشود. در حالیکه مابقی هنرها به این قدرت در فرهنگ ایرانی مرجع نیستند.
او گفت: هنر مینیاتور ارجمند است اما نسخههای نفیس آن از دسترس عموم مردم پنهان است.همانطور که موسیقی و حرکت نیز با وجود آمیخته شدن با روح مردم همواره با موانعی در رشد، روبرو بوده است. تئاتر و سینما نیز همین گونه است اما شعر همواره حافظه تاریخی مردم ما محسوب میشود.
مجابی در بخش دیگری از این سخنرانی عنوان کرد: مخاطبان هنر همواره با اختیار به سوی هنر میروند ،اما ما به شکلی ناگزیر از معماری سخن میگوییم و در اختیار ما نیست. یعنی معماری بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی ما محسوب میشود و در عین حال که روح زیبایی شناسی تناسب و هارمونی ما را شکل میدهد به نوعی یادآور تبار ما و اشاره دهنده به آیندگانمان هست.
این پژوهشگر هنر تاکید کرد: معماری تنها در نفس هنر محدود نیست،بلکه مجموعهای از فن ، فرهنگ و تمدن را در بر میگیرد و چیزی وسیعتر از یک هنر خاص است. زیرا با تاریخ و هستی انسان درگیر است پس شناخت نقد و نظریهپردازی درباره تداوم معماری کار سختی است.
مجابی تصریح کرد: شاید نقد و نظریه پردازی درباره معماری نسبت به سایر هنرها کمتر نمود داشته باشد و متاسفانه معماران همواره از فضای نقد و نظریه پردازی از گذشته تا حال رنج میبرند و شاید به همین دلیل میرفندرسکی و تفکر آن در عرصه معماری جایگاه ویژهای دارد زیرا او به صورت جدی به نقد معماری میپردازد.
او با ذکر خاطره آشنایی خود با زنده یاد میرفندرسکی اضافه کرد: سال 43 در همین سالن با او آشنا شدم و بعدها در حوالی سال 50 در یک برنامه تلویزیونی با هم همکار شدیم که به واقع آن جلسات برای من کاملا آموزنده بود و متوجه ارزشهای فرهنگی ایشان در حوزه نقد و هنر معاصر شدم زیرا که تفکرات او سرشار از انصاف و عدالت مردمی بود و دیدگاههای تازه خود را بدون تردید مطرح میکرد و مخاطبان در آن زمان میتوانستند به راحتی با این بیان منصفانه و نقادانه روبرو شوند.
این پژوهشگر هنری سپس به دیدار بعدی با میرفندرسکی در سومین دوسالانه مجسمه سازی اشاره کرد و گفت: آن زمان،جوان برومند وفرزانه و دانا اندکی خسته و نگران بود ، او در آن روزها نگران میراث بشری ایران و شهرهایی که خراب میشدند و توجهی که روز به روز نسبت به معماری اصیل ایرانی فراموش میشد ،بود. من آن روز متوجه عشق یک مرد فرهنگی نسبت به مردم و فرهنگش شدم که نه تنها تمام نمیشود بلکه مدام رو به فزونی است.
او در بخش دیگری از صحبتهایش بیان کرد: معمولا هنرمندانی که منتقد هستند دچار یک نوع تناقض میشوند، اما در معماری به گمان من این مشکل حل میشود، زیرا آفرینش معماری از مقوله عقلانیت جداست و اگر چه خیال آدمی در آن اهمیت دارد اما دانش، فن و ذهن شخص را به سمت یک عقلانیت دقیق سوق میدهد و معمارانی که بر نقد هنری نیز اشراف دارند هنرمندان کاملتری هستند.
مجابی، میرفندرسکی را از این دست معماران معرفی کرد و افزود: میرفندرسکی در کنار کار آموزشی طولانی و آگاهانه خود یک منتقد معمار و نظریه پرداز موفق بود، منتقدی که با شناخت کامل آن را به دیگران منتقل میکرد و به نوعی از آن دست منتقدانی بود که به معماری پیشین، کنونی و چشم انداز آن در آینده توجه داشت و او با حضور مهندس سیحون نهضت توجه به معماری پیشین ایران را در دروس دانشکده هنرهای زیبا پیشی گرفت.
او خاطرنشان کرد: معماران واقعی بسیار کوشیدند تا در این 50 ، 60 سال اخیر بتوانند سامانی به این حجم ناهنجاری بدهند اما حتی در عرصه نظریه پردازی هم موفق به مدون کردن کارها و ایده هایشان نشدند چه بسا که دکتر میرفندرسکی نیز با وجود طرح جدی این مقولات در کلاسهای خود هیچگاه موفق نشد نتایج مکتوب آن را در قالب تجربیات نظری خود منتشر کند و امید دارم که همان طور که دکتر حبیبی مطرح کردند شاگردان او با جهانبینی که از استاد فرا گرفتند و چشماندازی که نسبت به آینده خود دارند اسناد معماری را مکتوب کنند.
او در پایان با اظهار تاسف از عدم فعالیت میرفندرسکی در سالهای پایانی گفت: نمیتوانم امروز تاسف خودم را از این موضوع پنهان کنم که فعالیت خلاق میرفندرسکی در نیمهرها شد و فردی که به عنوان استاد معمار و نظریه پرداز کار میکرد از مقطعی به بعد مهاجرت کرد و سالها بعد که مجددا به کشور بازگشت فضایی برای فعالیتهای خود پیدا نکرد. از این رو بسیاری از طرحهایش هیچگاه شکل عملی نیافت و این شوربختی بزرگ همچون دیگر هنرمندان نخبه برای او نیز باقی ماند. انگار همچنان زمانهپذیرای ذهن فعال و روشناندیش امثال میرفندرسکی نیست.
احسان نراقی منتقد نیز در بخش دیگری از این برنامه گفت: آنچه در میرفندرسکی دیدم نه فقط عشق به معماری که عشق به زندگی بود و این درس مهمی برای شاگردانش محسوب میشود، زیرا که ما همواره عادت کردهایم از عشق سخنان زیبایی بگوییم در حالی که هیچگاه از آن بهره نمیبریم.
جواد حاتمی هنرمند معمار در سخنانی مطرح کرد:با شنیدن این سخنان متاثر شدم که چقدر او را کم میشناختم. من از آن دست معمارانی هستم که تنها با تکنیک زندگی و کار را انجام میدهم و از این دریچه نیز میتوانم میرفندرسکی را تعریف کنم.
او با قرائت متنی درباره آشناییاش با میرفندرسکی یادآور شد: بخش عمدهای از زندگی کاریم را ناشی از یک اتفاق میدانم که در سال 43 و در برخورد با وضعیت نامناسب معماری کشور با آن روبرو شدم و تصمیم به تدریس در بخش دانشگاهی گرفتم. همانجا بود که میرفندرسکی را برای اولینبار در جلسه سخنرانی درباره معماری و شهرسازی دیدم و با مقالاتش آشنا شدم.
این هنرمند معمار گفت: دانشکده در آن زمان متاثر از فضای حاکی از اعتقادات متعصبانه بود، در حالی که میرفندرسکی و همکارانش قصد انجام تغییرات جدی در آن شرایط داشتند و من نیز در کنار آنها قرار گرفتم.
جواد حاتمی ادامه داد:خوشحالم که تفاهم علمی و سلیقهای که در انواع زمینهها با میرفندرسکی داشتم به خوبی و با حرف زدن حل میشد زیرا او دید وسیعی در تاریخ و هنر و معماری داشت و توانایی بیان ویژهاش قابل تعریف نیست، اما متاسفم که این همکاری به علت اشتغال بیشتر او و دیگر معماران تداوم نیافت.
در بخش پایانی این نشست شاهین فرهت به اجرای قطعاتی از پیانو پرداخت.
http://www.shasa.ir/newsdetail-69748-fa.html
+ نوشته شده در جمعه بیست و نهم مهر ۱۳۹۰ساعت 8:59  توسط خانه معماران اردبیل
|